همیشـه در ذهـن مـا درخـت یـک گیـاه ثابـت اسـت کـه رشـد آن بـه صـورت ایسـتاده و سـاکن اسـت یعنـی در جهت آسـمان یعنـی طولـی رشـد میکنـد و از وقتـی دانـهی آن را در خـاک کشــت میکنیــم تــا زمانــی کــه ایــن دانــه ...
قسمت دوم
تـا ایـن جـا خواندیـد: داسـتان از زبـان عصـای حضـرت موسـی) علیــه السـام ( اسـت آن هـا پـس از فــرار از مصـر ده سـال در مدایـن سـاکن بودنـد و اینـک عـزم سـفر کـرده در بیـن راه متوجـه نـوری شـدند و حـاال ...
حتمــا شــما دوســتان عزیــز نوجــوان، یــک آکواریــوم پــر از ماهــی را دیدیــد و شــاید بعضــی از شــما در خانه هایتــان آکواریــوم داریــد، ماهی هــای زیبــا و دوســت داشــتنی بــا رنگ هــای مختلــف کــه حــس ...
من شاخه ای بودم از درختی در باغ پادشاهی فرعون، گاهی او را می دیدم که در باغ راه می رفت. همراه او جوانی برومند و توانا را می دیدم که ساعت ها درباره اموری صحبت می کنند. روزها می گذشت و من بزرگ و بزرگتر می شدم.