خانــم ریاحــی تــوی اتوبــوس نشســته بــود و بــه مناظــر اطــراف، نــگاه مــی کــرد. نگاهــم را از او گرفتــم تابلــوی روبــهرو، دو راهــی خــاش و ایرانشــهر را نشــان مــیداد.