plusresetminus
تاریخ انتشارسه شنبه ۱۱ دی ۱۳۹۷ ساعت ۱۷:۳۳
داستان

کوچه‌ی شقایق

پیرمـرد کاغـذی در دسـتش بـود آن را بـه عابـران نشـان مـی داد، بـه طرفـش رفتـم و کاغـذش را نـگاه کـردم و گفتـم: - دو تا کوچه پایینتر. پیرمرد که گوشش سنگین بود دست راستش را روی سمعک گذاشت و گفت: - ها... چی میگی پسرم؟ با دستم به طرف پایین خیابان اشاره کردم و بلند گفتم:
کد مطلب: ۱۲۲
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما