من شاخه ای بودم از درختی در باغ پادشاهی فرعون، گاهی او را می دیدم که در باغ راه می رفت. همراه او جوانی برومند و توانا را می دیدم که ساعت ها درباره اموری صحبت می کنند. روزها می گذشت و من بزرگ و بزرگتر می شدم.